محل تبلیغات شما


بسمه تعالی

روزهای سرد دی ماه 57 بود با وحدتی که در سراسرمنطقه بین اقوام متخاصم ایجاد شده بود وحدتی یکپارچه بین مردم احساس میشد . بابرنامه ریزی انقلابیون مردم هر روز در یک محله تجمع میکردند با شعارهای علیه شاه ورژیم پهلوی به سخنرانی یکی از انقلابیون گوش فرا میدادند بعد از ظهر یکی از اینروزهای سرد زمستانی قرعه به نام بنده افتاد که با یکی از انقلابیون یک بسته ازاعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) و مصاحبه ی آن حضرت با رومه ی لوموند فرانسهاز محلی در مرکز شهرستان به محله بنی هاشم انتقال دهیم که فردا در راهپیمایی بینمردم توزیع شود با یک موتور 70 به راه افتادیم به ما توصیه شد که مراقب گشت ژاندارمری باشید . من بر ترک موتور سوار شده بودم ، از سرما گوشهایم یخ زده بود.سن وسال زیادی نداشتم مقداری هم ترسیده بودم .اعلامیه هارا برداشتیم ، هنگامبازگشت بین روستای "محمد شریفی" و "قلعه ی غلام عبدالله" دیدیم که ماشین گشت ژاندارمریاز "محمد شریفی" به سمت ما می آید چون هوا رو به تاریکی بود راه را بهسمت اراضی شخم زده کج کردیم بقول ما لامردیها به سمت پُره ها رفتیم .در اثرتکانهای شدید موتور سیکلت ، دلق بادگیر جلوی موتور که به شکل خاصی جوشکاری شده بودکنده شد . چون موتور مال من بود به راننده گفتم موتورم را داغون کردی نگه دار تادلق کنده شده را برداریم (خدا رحمتش کند) در حالی که میخندید گفت : بچه جون جونتعزیزتراست یا دلق موتورت ؟ اگر گشت به ما برسد میبردمان آب خنک بخوریم .من در عالمکودکی از همه جا بی خبر گفتم : مگه آب خنک بده ؟ گفت : آره ، بعد میگم که چرا بده. به هر حال به خیر گذشت و ماشینی متوجه ما نشد .  

فردای آن صبح رفتم و دلق موتورم را پیدا کردم.جایتان خالی .

خاطره های آن روزها زیاد است اما .

اخبار مرکز فرهنگی الغدیر در 13 رجب 95

خاطره ای از انقلاب در لامرد

" بیانیه ستاد مراسم عاشورا "

موتور ,، ,دلق ,یکی ,انقلابیون ,مردم ,یکی از ,به سمت ,آب خنک ,موتورم را ,از انقلابیون

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Miraculous ladybug hurtdirola داستان راستان من Gary's notes دیار من... ::: گام در راه خاکی ::: وب سرگرمی و تفریحی دل نوشته دستهای آسمانی انجام پروژه های برنامه نویسی ثبت لوگو - مشاوره ثبت شرکت